حسرت...
این روزا خیلی حسرت میکشم همش دلتنگم وقتی میرم تو یه جمعی و میبینم همه بچه هاشونو بغل میکنن بهشون غذا میدن و میخوابوننشون خیلی غمگین میشم منم دلم میخواد مثل اونا بچمو بغل کنم و بهش برسم بعضی اوقات حسادت دیوونم میکنه به خصوص مواقعی که بابات اونارو بغلشون میکنه و قربون صدقشون میره هم دلم میسوزه هم مقایسه میکنم هم حسادت دلم نمیخواد بابات اونارو بغل کنه نوازششون کنه چون اینجوری حس میکنم من باعث شدم تا پدرت هنوز که هنوزه تورو نداشته باشه خدایا نجاتم بده ...
نویسنده :
سحر گلی
1:51
اضافه وزن
عزیز دلم نمیدونم این چه امتحانیه که من واسه به دست آوردن تو باید اینقدر تلاش کنم بهم میگن باید وزنتو بیاری پایین یکم سخته با اینکه دلم میخواد ولی یکم تنبلی میکنم اگه فقط بتونم صبح زود برای پیاده روی بیدار شم همه چی حله یه جایی خوندم نوشته بود با زبونی که گناه نکردی دعا کن منظورش از زبون دیگران بود من از زبون دیگران که گناه نکردم برام دعا کنید محتاجم به دعاهاتون ...
نویسنده :
سحر گلی
1:43
دل تنگ کساییم که سفرکاشان شون شد سفرآخرتشون
امیرحسین 6 ساله پسر داییم و زنداییم پر کشیدن سمت خدا خیلی سخته خیلی دلم واسشون تنگ شده چقدر عمرشون کوتاه بود باورش خیلی سخته ...
نویسنده :
سحر گلی
22:42
دلم گرفته....
این روزا خیلی زود رنج شدم تن تن از دست همه ناراحت میشم مخصوصا بابات کاراش خیلی زیاده و من خیلی تنها میمونم خیلی کم همدیگرو میبینیم کاش لااقل تو بودیو این تنهاییهارو جبران میکردی اگه تو بودی دیگه احساس تنهایی نمیکردم اینقدرم به بابات به قول خودش گیر نمیدادم بابات مرد خوبیه هوای منو زندگیشو خیلی داره مطمئنم بهترین پدر دنیا میشه
نویسنده :
سحر گلی
22:35
پسرعموی دوست داشتنیت
میخوام امروز عکس کسیو برات بزارم که واقعا برام عزیزه همه میگن از عجایبه که یه زن عمو اینقدر برادرزاده شوهرشو دوست داشته باشه همینطوره من سهند و خیلی دوست دارم نمیدونم چرا ولی از همون لحظه ی بعد از تولدش تو همون نیم ساعت بعد از به دنیا اومدنش مهرش به دلم نشست شاید چون قرار همخون تو باشه یا شاید در آینده تو شبیه اون باشی نمیدونم ...
نویسنده :
سحر گلی
20:56
سلام
عزیز دلم خیلی وقته هوسه در آغوش کشیدنت هوش از سرم برده از نبودنت مثل شاپرکیم که خودشو به درو دیوار میکوبه اینجارو ساختم که هروقت دلم برات پر کشید بیام و برات بنویسم
نویسنده :
سحر گلی
20:47